عدالت در نگاه هنر

نوشتهٔ دکتر رضوی فرد

عدالت، اگر از دریچهٔ قانون دیده شود، شکلی دارد؛
اما اگر از دریچهٔ هنر نگاهش کنیم، روحی دارد.
در قانون، عدالت بر پایهٔ حد و مرز تعریف می‌شود؛
در هنر، بر پایهٔ حس، معنا و روایت انسان.

هنر از عدالت نمی‌خواهد که فقط «منصفانه» باشد؛
می‌خواهد صادقانه باشد.
می‌خواهد زخم‌ها را ببینـد،
پنهانی‌ترین لایه‌های رنج را لمس کند،
و چهره‌ی انسان را ورای اتهام، ترس یا خطا مشاهده کند.

در نگاه هنر، عدالت یک معادله‌ی خشک نیست؛
آیینه‌ای است که در آن چهره‌ی حقیقت، به اندازه‌ی توان ما برای دیدنش ظاهر می‌شود.

عدالت در شعر

شعر، عدالت را نه با بند و تبصره، بلکه با ترازوی کلمات می‌سنجد.
شاعر هزار سال پیش مثل حافظ یا سعدی،
وقتی از قسط، حق، تقوا یا ظلم سخن می‌گوید،
عدالت را به زیبایی گره می‌زند.
در شعر، ظلم فقط یک عمل نیست؛
گسیختن هارمونی جهان است.

شعر می‌فهمد که یک بی‌عدالتی کوچک
چگونه می‌تواند کل زندگی انسانی را واژگون کند.
برای همین، شاعر عدالت را می‌خواهد
نه به حکم زور،
بلکه برای آنکه جهان از ریخت نیفتد.

عدالت در موسیقی

موسیقی شاید دقیق‌ترین زبان عدالت باشد.
در یک ساز، اگر نُتی اندکی بالا یا پایین زده شود،
تمام قطعه از تعادل می‌افتد.
موسیقی به ما می‌آموزد که عدالت،
تنظیم درست فاصله‌هاست؛
نه یکسان‌کردن آن‌ها.

در دستگاه‌های موسیقی ایرانی نیز،
هیچ نغمه‌ای کامل نیست مگر آنکه به اندازهٔ خود
در جای درست قرار گیرد.
درست مثل انسان‌ها.

عدالت در داستان

داستان‌ها، عدالت را با زندگی واقعی می‌سنجند.
قهرمان‌ها همیشه بی‌خطا نیستند
و گاهی ضدقهرمان‌ها زخم‌هایی عمیق‌تر از دیگران دارند.
داستان به ما یاد می‌دهد که انسان‌ها با گذشته، زخم‌ها، تربیت و شرایطشان تعریف می‌شوند.
این فهم، ریشه‌ی همان چیزی است که در حقوق کیفری
به آن فردی‌سازی عدالت می‌گوییم.

عدالتِ داستانی یعنی:
دیدنِ آنچه در پرونده نیامده است.

عدالت در نگاه هنر یعنی…

  • دیدنِ انسان پیش از حکم.
  • فهمیدنِ حقیقت پیش از متن.
  • شنیدنِ روایت پیش از استدلال.
  • احترام به کرامت انسان، حتی در میان خطا.
  • پذیرش اینکه عدالت همیشه با مساوات یکی نیست.

هنر از ما می‌خواهد
عدالت را نه فقط با عقل،
بلکه با قلب نیز بفهمیم.
از ما می‌خواهد گاهی کنار قانون بایستیم
و به زندگی نگاه کنیم:
به اشک یک مادر،
به پشیمانی یک جوان،
به فریاد خاموش یک بی‌گناه،
و به امیدِ کسی که هیچ‌کس جز عدالت پناهش نمانده است.

هنر، عدالت را همچون روایتی انسانی می‌بیند؛
روایتی که قانون باید هر روز
به آن نزدیک‌تر شود.

رضوی
وکیل دادگستری – پژوهشگر ادبیات و مطالعات قرآنی